در قرآن كريم دلائل و براهين مختلفى بر وقوع معاد بيان شده كه به بعضى از آن اشاره مىشود:
1 - برهان فطرت :
«فأقم وجهك للدين حنيفاً فطرة اللَّه التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق اللَّه ذلك الدين القيّم» روم، 30
پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار .
توضيح: منظور از برهان فطرت اين است كه انسان در اعماق جان خود اعتقاد به قيامت را مىيابد و اصولاً وجود يك غريزه در انسان دليل بر اين است كه در بيرون وجود او طريق اشباع و پاسخگوئى به آن هست تشنگى دليل بر وجود آب و گرسنگى دليل بر وجود غذا است وگرنه با حكمت حكيم سازگار نيست.
بنابراين عشق به هميشه ماندن كه بطور فطرى در انسانها وجود دارد نشانه روشنى بر زندگى جاويد در قيامت است.
2 - برهان حكمت :
«افحسبتم انما خلقناكم عبثاً و انّكم الينا لا ترجعون» مؤمنون، 115
آيا گمان كرديد كه شما را بيهوده آفريديم و به سوى ما باز نمىگرديد .
«ايحسب الانسان ان يترك سدى... اليس ذلك بقادر على ان يحيى الموتى» قيامت، 40 - 36
آيا انسان گمان مىكند بى هدف رها مىشود آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند .
توضيح: يك مطالعه اجمالى در وضع جهان هستى نشان مىدهد كه همهچيز بر اساس هدف و حكمت و برنامهاى آفريده شده است حال اگر فرض كنيم مرگ براى انسان پايان همه چيز است چند روزى در اين دنيا با هزاران زحمت و مشكل زندگى نموده و مقاديرى از نعمتها استفاده كرده و بعد براى هميشه از هستى چشم مىپوشد، مسلماً چنين چيزى نمىتواند هدف آفرينش انسان بوده باشد و به اين ترتيب خلقت او عبث و بيهوده خواهد بود اين چيزى است كه با حكمت خداوند حكيم سازگار نيست.
3 - برهان عدالت :
«ام نجعل الذين امنوا و عملواالصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتّقين كالفجّار» ص، 28
آيا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند همچون مفسدان در زمين قرار مىدهيم يا پرهيزكاران را همچون فاجران .
«ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين امنوا و عملوالصالحات سواء محياهم و مماتهم ساء يحكمون» جاثيه، 21
آيا كسانى كه مرتكب بدىها و گناهان شدند گمان كردند كه ما آنها را همچون كسانى قرار مىدهيم كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند كه حيات و مرگشان يكسان باشد چه بد داورى مىكنند .
توضيح: مىدانيم از اوصاف خداوند متعال عدالت است عدالتى كه در سراسر جهان هستى ديده مىشود. «بالعدل قامت السموات و الارض». آيا انسان مىتواند يك وصله ناجور در اين عالم پهناور باشد و از عدالت عمومى جهان بر كنار بماند؟
نظرات شما عزیزان: